قسم دروغ، گناه اندر گناه
قسم دروغ، گناه اندر گناه
در قرآن کریم می خوانیم: وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ(القلم/10)
و از کسی که بسیار سوگند یاد میکند و پست است اطاعت مکن
در دستورهاى اسلام رسیده است که قسم دروغ گناه اندر گناه است. چون دروغ گناه کبیره است، آن وقت این گناه کبیره را انسان توام با قسم کند، این دیگر گناه اندر گناه است، یعنى یک امر مقدسى را به دروغ آلوده کند. براى اینکه یک دروغى را مىخواهد به کرسى بنشاند، یک امر مقدسى را گرو قرار مىدهد. وقتى که شما مىگویید و الله و بالله که این جنس را من این قدر خریدهام، یعنى من خدا را در گرو این حرف قرار مىدهم[و اگر دروغ باشد] یعنى خدا را در گرو این دروغ قرار مىدهم. این شوخى نیست. دروغ گفتن یک مطلب است، خدا را به گرو دروغ قرار دادن مطلب دیگرى است.
البته قسم شرعى، یعنى آن قسمى که احکام شرعى بر آن بار مىشود و تخلفش کفاره دارد، فقط قسم به اسم خداست. این قسمهاى دیگرى که ما مىخوریم قسم شرعى کفاره دار و این طور چیزها نیست، ولى به هر حال بىاحترامى هست. انسان به پیامبر قسم بخورد، به امام قسم بخورد، به هر کس که انسان قسم بخورد، گو اینکه آن معنا قسم شرعى نیست ولى بالاخره او را در گرو گذاشتن است و بىاحترامى است. پس قسم اگر دروغ باشد، گناه اندر گناه است.
حال راست چطور؟ آیا براى هر راستى باید قسم خورد؟ نه. در روایات و دستورات دینى زیاد داریم که قسم را خوار نکنید و لو براى هر حرف راست. آخر همه جا که جاى و الله و بالله نیست، موارد خاصى. انسان خودش باید طورى عمل کند و طورى باشد که دیگران به او آنقدر اعتماد داشته باشند که وقتى یک جمله مىگوید چون او را صادق مىدانند حرفش را راست بدانند. چنین اشخاصى اصلا احتیاج به قسم خوردن ندارند، قسم هم که نخورند افراد حرفشان را باور مىکنند. وقتى که انسان خودش بىمایه است و مىداند که دیگران به حرفش اعتماد ندارند، دائما قسم مىخورد. قسم راست خوردن هم از نظر شرعى یک امر زشتى است. ما روایات زیادى داریم که قسم راست هم جز در مواقع ضرورت نباید به کار رود.
سوگند خوردن زیاد نشانه حقارت
حال اینجا قرآن چگونه تعبیر مىکند؟ اگر انسان خودش یک شخصیت اخلاقى داشته باشد، خودش پیش خودش یک وزن اخلاقى داشته باشد، اگر خودش به سخن خودش اعتماد داشته باشد و اگر دیگران به سخن او اعتماد داشته باشند، احتیاجى به قسم نیست. ولى آدمهاى حقیر و پست و کم وزن، هستند که پر سوگند مىخورند.لهذا بعد از کلمه «حلاف» یعنى پر سوگند خور، کلمه «مهین» را آورده است، چون این دو با همدیگر تلازم دارند. تا انسان مهین یعنى پست[نباشد زیاد قسم نمىخورد. ](مهین عربى غیر از مهین فارسى است، اشتباه نشود. یک مه و مهین در فارسى داریم - در مقابل که - یعنى برتر و عالى، یک مهین در عربى داریم که «ن» جزو کلمه است، یعنى پست و حقیر، از مهانت است که به معنى ذلت و حقارت و پستى است). «این مردم پر سوگند خور پست». در واقع یعنى هر جا مردمى را دیدید که پر سوگند مىخورند این را دلیل پستى آنها بدانید. اگر به راست هم پر سوگند بخورند پستاند تا چه رسد که به دروغ پر سوگند بخورند.
منبع: استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 8
ان شاالله منتقم مادر هر چه زودتر ظهور کند
به وبلاگ من هم سر بزنید
من وبلاگ شما را در پیوندهای وبلاگم میزنم امیدوارم شما هم این کارو بکنید.منتظر دیدار