اصلا مثل ندبه می ماند صدای انفجار ها
اگر خوب نشد منو ببخشید یه کم عجله ای شد
شعر جدیدم تقدیم به حضرت صاحب الزمان:
هزار گفتیم و یکبار نشد این هزار ها
لااقل تفقدی کن بر دل این بی قرار ها
ما که نه ،بدیم ، حرفی نیست ، درست
یک نگاهی کن تو بر دل شب زنده دار ها
یا مقلب القلوب که می گوییم می دانیم
بی حضور تو معنا ندارد همه این بهار ها
گویند ندبه خواندنتان از روی بیکاریست
عیب ندارد تو نظر کن به ما بیکار ها
عمری گذشت و نشد آخر که
روزی به سر برسد تمام انتظار ها
هر بار میگوییم: سر قول خود می مانیم
دیدی دروغ بود همه ی قول و قرار ها
ماه رمضان که رفت اما پرسشی آقا
یاد ما بودی در موقع افطار ها ؟
قلم و کاغذ و دفتر همگی می خوانند
ای طبیب تو برس به داد این بیمار ها
بچه های غزه هر صبح و شام می میرند
لا اقل برس به داد این نگار ها
بمب و موشک و دشمن در کمین
اصلا مثل ندبه می ماند صدای انفجار ها
بی تو که شعر حرف بی معناست
اصلا بی تو معنا ندارد همه ی افتخار ها
هر چقدر پیشرفتیم باز نرسیدیم به جایی
آری ، پیشرفت نباشد بی تو این ابتکار ها
به قول حاظ تو که پادشه خوبانی
از تو نشود کم برسی به داد ما ندار ها
هرچه جنگیدیم و صبر کردیم فهمیدیم یک چیز را
اصلا خود تویی معنای اقتدار ها
نمی دانم چرا بی تو خوب نمی شوم هرگز
تو دعا کن برای این کردار ها
نه اینکه تو یاد ما نباشی می دانم
محض یاد آوریست تمام این کار ها
بی تو ، شعر آغازش عین پایان است
هزار گفتیم و یکبار نشد این هزار ها