(درنگی بر "رساله حقوق" امام سجاد علیه السلام)
(درنگی بر "رساله حقوق" امام سجاد علیه السلام)

اشاره:
نمی دانم تا به حال نام "رساله الحقوق" امام سجاد علیه السلام را شنیده اید یا نه؟
این میراث علمی ماندگار، افزون بر "صحیفه سجادیه"، یکی دیگر از مکتوبات گران سنگی است که از سرچشمه وجود فیاض آن امام به حق ناطق جوشیده است.
آن امام همام در این منشور جاوید، پنجاه و یک حق الهی را در هفت دسته بر می شمارد:
اول: حق خداوند ،
دوم: حق نفس و اعضای بدن،
سوم: حق افعال عبادی ،
چهارم: حق سائسان و رعایا،
پنجم: حقوق خویشاوندان،
ششم: حقوق برخی اصناف اجتماعی،
هفتم: حق مالی.
در اینجا مراد از حق، احکام و وظایفی است که از سوی خداوند نسبت به اصناف مختلف بر انسان جعل شده است. این حقوق منحصر به وظایف الزامی مؤمن نیست و شامل احکام استحبابی نیز می شود. به علاوه این حقوق منحصر به احکامی نیست که نقض آنها معصیت (مستوجب مجازات اخروی) محسوب شود یا موجب اجرای مجازات دنیوی (حد و تعزیر شرعی) گردد، بلکه رساله حقوق در بردارنده وظایف اخلاقی یک مؤمن است.رساله حقوق در بردارنده اهم حقوق الهی و وظایف اخلاقی است و در هر حق نیز اهم جوانب آن بیان شده است.
در این سلسله نوشتار ها که به خواست خدا آهسته و پیوسته پیشکش حضورتان می گردد برآنیم تا شرحی گذرا از این "رساله حقوقی" به دست دهیم تا چراغ پرتو افروزی باشد فرا راه بندگی و بالندگیمان.
...امام سجاد (ع ) پس از بر شمردن فهرست حقوق الهى ، فردى و اجتماعى انسان به توضیح و تشریح هر یک از آنها پرداخته است:
1 - حقوق الهى بر انسان
حق برتر خداوند بر انسان این است که او را عبادت کند کمترین شرکى به او نورزد. اگر انسان ، خداى خویش را خالصانه پرستش کند، خداوند نیز امور دنیا و آخرت او را کفایت خواهد کرد و آنچه محبوب و مطلوب آدمى است، برایش حفظ و تدارک مى کند.1

2- حق انسان بر خویش
حق نفس آدمى بر او این است که آن را در اطاعت خداوند به کار گیرد. سرمایه وجود را هدر ندهد و صرف بیهوده گی ها و گمراهی ها نکند. و حق زبان، گوش، چشم و دست و ... را ادا کند آنها را در مسیر باطل و پوچ به کار نیندازند و در راستاى استفاده صحیح از این امکانات خداوند یارى بجوید.2
3- حق زبان و قوانین گفتار
حق زبان این است که از گرفتار شدن به گفتار زشت مصون ماند و عادت بر خوبیها و سخنان نیک پیدا کند. زبان باید کنترل و محبوس شود، جز آنها که نیازى ارزشى باشد و در راستاى منافع دین و دنیا قرار گیرد. آن را از سخنان بیهوده و کم نتیجه و زیان آور باید دور داشت . آنچه مشخص مى کند که کجا باید سخن گفت و زبان را به کار گرفت عقل است . جمال انسان عاقل در شیوه گفتار او متجلى است - نیرویى نیست مگر متکى به خداوند بزرگ - جمله اخیر امام سجاد - علیه السلام - یعنى ؛ لا قوة الا بالله العلى العظیم ظاهرا حکایت از دشوارى امر و ناتوانى انسان در مسیر حفظ کامل زبان و تنظیم گفتار دارد. و هشدارى است به این که براى موفقیت در این راه باید از حمیت الهى ، بهره گرفت و با استمداد از درگاه او به پیروزى رسید.3
4- حق قواى شنوایى
حق قواى شنوایى است که آن را از شنیدن سخنان آلوده و شنیدنیهاى مضر دور نگاه دارى . گوش کانالى است به سوى قلب - مرکز ادراک ، تصمیم گیرى و تاثیر پذیرى - انسان ، این کانال را جز بر روى سخنان ارزشى و خیر آفرین مگشاى ؛ سخنانى که یا نتیجه مثبتى براى قلبت به ارمغان آورند و یا اخلاق کریمانه اى را به تو تعلیم دهند. ابزار شنوایى ، کانال و در ورودى قلب آدمى است و از این طریق انواع معانى و مفاهیم به قلب مى رسد، خیر باشد یا شر! و لا قوة الا بالله.4
5- حق قواى بینایى
حق چشم این است آن را به حرام ندوزى و جز در مسیر عبرت آموزى و بینش یابى و دانش اندوزى به کارش نگیرى . همانا چشم گذرگاه عبرتها و درس آموزیهاست.5
6- حق پا، به کارگیرى آن در مسیر عزت و دین
حق پا این است که آن را به حرام دراز نکنى تا به کیفر الهى مبتلا نگردى و به راهى نکشانى که صاحبش را به ذلت افکند. پا چونان استرى است راهوار که مى بایست تو را در راه دین و پیروزى در میدان ارزشها پیش برد و لا قوة الا بالله.
7- حق دست ، باز داشتن آن از تجاوز و ناحق
حق دست این است که آن را به حرام دراز نکنى تا به کیفر الهى مبتلا نگردى و در دنیا از سوى مردم ملامت نشوى. دست از واجبات بر مدار و با دور داشتن آن از حرام حرمتش را نگه دار. کارآیى آن را محدود به واجبات مساز بلکه در میدان ارزشهاى غیر واجب مستحبات - نیز به کارش گیر!
استفاده خردمندانه و شرافتمندانه از این عضو مهم بدن - دست - پاداشهاى اخروى را به دنبال خواهد داشت.6
جمال نیایشگران، تالیف احمد ترابی
1- فاما حق الله الاکبر فانک تعبدهع لا تشرک به شیئا فاذا عفلت ذلک باخلاص جعل لک على نفسه ان یکفیک امر الدنیا و الا خره و یحفظ لک ما تحب منها.
2- و ما حق نفسک علیک فان تستوفیها فى طاعة الله ، فتوى الى لسانک حقه و الى سمعک حقه والى تصرک حقه و الى یدک حقها و الى رجلک حقها و الى بطنک حقه و الى فرجک حقه وتستعین بالله على ذلک .
3- و اما خق اللسان فاکرامه عن الخنى و تعویده على الخیر و حمله على الادب و اجمامه الا لموضع الحاجة و المنفعة اللدین و الدینا و اعفاوه عن اول الشنعة القلیلة القائدة التى لا یؤ من ضررها مع قلة عائدتها و یعد شاهد العقل و الذلیل علیه و تزین العاقل بعقله حسن سیرته فى لسانه و لا قوه الا باللله العلى العظیم .
4- و اما حق اللسان فاکرامه عن الخنى و تعویده على الخیر و حمله على الادب و اجمامه الا لموضع الحاجة و المنفعة للذین الدنیا و اعفاره عن الفضول الشنعة القیلة بعقله حسن سیرته فى لسانه و لا قوة الا بالله العلى العظیم
5- و اما حق بصرک فغضه عما لا یحل لک وترک ابتذاله الا لموضع عبرد تستقبل بها بصرا و لا قوة الا بالله .
6- و اما حق یدک فاءن لا تبسطها الى الى مالا یحل لک فتنال بما تبسطها الیه من الله العقوبة فى الاجل و من ااناس بلسان الائمه فى العاجل لک فتنال و لا تقبضها مما افترض الله علیها و لکن وقرها بقبضها عن کثیر مما یحل بها بسطها الى کثیر مما لیس علیها، فاذا هى قد عقلت و رفت فى العاجل و جب لها حسن الثواب فى الاجل .