صله رحم , طول عمر می آورد
جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۵۷ ق.ظ
...یک روز پرونده ی بسیار مهمی به دستم رسید . چند روزی گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است .هر چه گشتم پیدا نشد .در آن گیرو دار که کاملاً ناامید شده بودم ,به بنده خبر دادند :چون شما مسئول پرونده ها هستید اگر چند روز دیگر پیدا نشود ,حکمی که در مورد شما اجرا می شود یا اعدام است یا حبس ابد ! از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم , ایشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده .همان توسل را انجام دادم .روزی که قرار بود نتیجه بگیرم از پرونده خبری نبود با مارحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان « مولوی» رفتم .دیدم پیر مردی جلوآمد و گفت :آقا !مشکل توبه دست آن شخص _که عرق چین بر سر دارد و در حال رفتن است_حل می شود .بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات دویدم ودامن آقا را گرفتم و گفتم : آقا جان ! به دادم برس , گفته اند مشکلم به دست شما حل می شود .
پیر مرد نگاهی به من کرد و گفت : خجالت نمی کشی؟ حالتی بهت زده و متعجب داشتم . ایشان فرمودند : چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته ,یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای , انتظار داری کارت هم پیچ نخورد ؟! تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی ,مشکلت حل نمی شود
بعد از شنیدن حرف پیرمرد بلا فاصله به منزل خواهرم رفتم .وقتی در زدم و خواهرم متوجه شد من هستم , گفت:چطور است بعد از چهار سال آمده ای ؟! گفتم خواهر ! از من راضی شو . بچه هایت را از من راضی کن .بعدا برایت تعریف می کنم , غلط کردم
آنگاه رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم .فردا که به اداره برگشتم , به من خبر دادند که پرونده پیدا شده است .این پیر مرد عرق چین به سر عارف بزگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط بود
منبع: کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی /122 به نقل از کرامات معنوی /72
۹۱/۱۲/۲۵
به منم سربزن