عرق شرم زپیشانی شعرم جاریست
شعر جدیدم هدیه ای ناقابل در حد وسع شاعران به بچه های مظلوم فلسطین :
هوای شهرمان این روز ها بارانی است
گوشه گوشه شهر دوباره مهمانی ست
این را پیر مردی می گفت
پیر مردی که چهره اش نورانی است
بمب و و موشک به جای باران است
هوای شهرمان این روزها بمبارانی است
همیشه توی شهر شهید داریم
فضای شهرما این روزها چقدر روحانی است
بمب که می ریزد ز آسمان می بینی
جنازه های کودکان ،کنج هر ویرانی است
آب و غذا و دارو نداریم ما
شهرمان به دست شیطان دوباره زندانی است
دشمن که ندارد رحمی به انسان ها
جریحه دار گشته این بار خوی حیوانی است
بعد خدا و لطف حق در این وادی
چشم امیدمان به قشر ایرانی است
بین آنها یک نفر بیشتر اینجا نامش هست
فکر کنم نام او سردار سلیمانی است
کسی کابوس دشمن شده است
سردار رشید آن یار خراسانی است
به عید قربان بگو بیاید زود تر
برای آمدنش کودکانمان قربانی است
آرامشی نیست در شهر ما اینجا
آرام دلمان همین آیه های قرآنی است
عرق شرم زپیشانی شعرم جاریست
حرف دل شاعر ، بیت پایانی است
ما که از شما دوریم و دستمان نمی رسد به شما
برای کمک به شما توانمان همین شعر خوانی است
سنگرتون پر محتواست...
پلاک عشق روزانه با حداقل 20 پست به روز آوری می شود....
.....
خوشحال میشم تبادل لینک کنیم.....منتظرم..اطلاع بدید...سر بزنید..
یا علی مدد..