شق القمر باید بدید آنگه که بی سر می شود
دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۳۷ ق.ظ
یک شعر که به نظرم از شعر های قبلی خیلی بهتره تقدیم به دوستان اهل بیت اگر حالتون منقلب شد یاد ما هم باشید التماس دعا
بی یاد تو هر زخم، بدتر می شود
کربلایت جان ما را برده اندر قتله گاه
در نهایت یاد تو ، آن عشق برتر می شود
کف العباس و حرم یا خیمه گاه
نمی فهمم کدامین با بهشت رب برابر می شود
ایستادن کنار آن حریمت آرزوست
عشق تو در جان ما آخر سراسر می شود
می شود شعرت بگفت و روضه ات آخر نخواند
ابتدایش روضه ام با نام اکبر می شود
یک بدن روی زمین آخر چرا
یک پدر در میان تکه ها باشد میسر می شود ؟
یک پسر اینجا و آنجا دیگری
منقلب شاید پدر در نعش اکبر می شود
یک شیر خواره ،آنچنان آبی نمی خواهد ولی
با سه قطره سیراب، جان اصغر می شود
چون که شیری در میان دشت، افتاد روی زمین
مجسم در خیالش جسم حیدر می شود
یک برادر در کنار علقمه روی زمین
شقّ القمر باید بدید آنگه که بی سر می شود
توی گودال، صدها نفر در پیش رو
بی نفس روی زمین دنبال خواهر می شود
با یک نفر هم می شود جانش بکند
مرد زخمی رو به رو با جنگ لشگر می شود
درون گودال نمی دانم چه شد
که خواهر روی بلندی دست بر سر می شود
با نوک تیغ ، سر خورشید، نتوان برید
ذوب حرارت تیغ خنجر می شود
یک زن و مردان بی غیرت خدایا می شود
صوت قرآن بشنوی گوش ها کر می شود
این همه اعجاز دید و شنید آخر چرا
با این همه اعجاز، زندیق وکافر می شود
شام اگر بدتر بُوَد از نینوا
با صدای هلهله دشنام ها در می شود
دختری با حال خود یاد پدر افتد کنون
گریه هایش ناله هایش ،عاقبت شر می شود
چون کودکی دست می گیرد به دیوار و می افتد برزمین
در خاطرات عمه ای تکرار مادر می شود
یک خرابه غرق ماتم ، دختری یاد پدر
این بار سر جای پدر مهمان دختر می شود
روضه خوان گوید که حال اینگونه است
بی نمک روضه بدون روضه ی در می شود
مادری روی زمین و لشگری در پیش رو
پهلو شکسته در کوچه ها دنبال همسر می شود
مادرم گریه مکن مهدی می آید عاقبت
روز ها با صدای گریه های مادری سر می شود
منتقم آخر بیا جانم در آمد دیگری
با نام تو این قصه آخر می شود
آنچه خوبان دارند تو یک جا داری
آخرش یوسف زهرا ، یکدانه دلبر می شود
شعر از "دیگه مهم نیس " 93/6/3
۹۳/۰۶/۰۳