خردمندان

لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ

خردمندان

لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ

خردمندان

با افزایش کاربران شبکه های اجتماعی و کم توحهی به وبلاگ ها بنده نیز در شبکه اجتماعی instagram با یوزر"aliasgharrezae" فعالیت دارم و کمتر در وبلاگ شخصی مطلبی نشر خواهم داد
یا علی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲۲ مطلب با موضوع «اهل بیت» ثبت شده است

بر طرف کردن یک شبهه

آیا امیرالمومنین علی (ع) دخترش ام کلثوم را به ازدواج عمر در آورده؟!!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۱۳
دیگه مهم نیس

داشتم سخنرانی استاد رائفی پور رو گوش میکردم که یک دفعه یه چیز گفت در مورد خطبه حضرت عباس کنار کعبه یه یکدفعه شاخک هام تیز شد چرا من پر ادعا تا حالا چیزی در این رابطه نمی دونستم و کلی تاسف خوردم و رفتم دنبال سرچ و گشتم تا پیدا کردم نمی دونم چرا نتونستم جلوی اشکم رو بگیرم نمی دونم شما هم همینطور میشید یا نه اینم متن و ترجمه البته تو ادامه مطلب ...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۰۴
دیگه مهم نیس
خطیب بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا باقری که از شاگردان آیت الله میلانی هستند می گفتند : یک بار خدمت آیت الله العظمی میلانی بودم ،ایشان فرمودند فلانی ! منبر که می روی چهل نفر از جوانان پای منبرت را بیاور ؛کارشان دارم . بنده از این دستور استاد تعجب کردم ؛ ولی اطاعت امر کرده چهل نفر از جوانان را آوردم. آقا فرمودند : یکی یکی بیایند داخل اتاق . ما اصلا نفهمیدیدم چه کار دارد . فقط هر جوانی که وارد می شد ، پس از چند لحظه با چشمان گریان بیرون می آمد و اصلا حرف نمی زد و حدودا بیست نفر وارد شدند تا این که من بی تابی کردم و داخل رفتم ببینم حکایت چیست ! وقتی وارد اتاق شدم آقا نشسته بودند و کفنش هم کنارش بود و هر جوانی که داخل می شد از او می پرسید : تو امام حسین را دوست داری ؟ آنها جواب می دادند : بله آقا . می فرمودند : خیلی ؟! جواب میدادند : ان شاء الله که همین طور است . به محض اینکه اشک از دیده جوانان جاری مشد ، آیت الله میلانی سریع کفن خود را به اشک آنها می مالید و با دیدن آن صحنه ، جوان ها بیشتر منقلب می شدند و گریه می کردند و از اتاق بیرون می آمدمد .
بعد از ایشان پرسیدم : آقا ! شما مرجع هستید و اجازه اجتهاد خیلی از مراجع را داده اید دیگر به این مسئله احتیاجی ندارید . آقا فرمودند : اگر  به دردم بخورد ، همین توسل به حسین زهرا (ع) است 
                               حلال جمیع مشکلات است حسین                  شوینده ی  لوح سیئات است حسین 
                                ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلا                  جایی که سفینة النجاة است حسین 
              



مبع : کتاب هزار و یک کایت اخلاقی جلد 1 صفحه ی 630 حکایت 861 به نقل از کرامات معنوی
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۲ ، ۱۳:۴۶
دیگه مهم نیس

امام محمد باقر  که قبل تر از این ها در مورد این امام بزرگوار مطلب گذاشتم ولی خیلی دلم سوخت وقتی دیدم این امام شهادتش یه روز بعد از ازدواح حضرت فازطمه (س) و حضرت علی (ع) هست و معمولا خیلی برای ایشون مراسم برگزار نمیشه و کنار قبر ایشون هیچ زائری نیس و همه رفتن دنبال مناسک حج و تولد ایشون زمانی هست که مسجد ها حسینیه ها سیاه پوش هست و هیچ جا مراسم مولودی برگزار نمیشه (البته تولد امام باقر به روایتی 1 رجب هم هست) اونقدر دلم سوخت که نمی تونستم چه بگم ولی خوبه که همه  به یاد این امام عزیز باشیم که خدا به حضرت موسی مژده تولدش رو داده ولی امام عزیز من به جای همه میگم "امام عزیزم ولدت مبارک..."

یا علی...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۱۹:۵۸
دیگه مهم نیس

امام سجاد متولد 5 شعبان سال 38 به شهادت رسیده در 12 یا 18 یا 25 محرم سال 95 هجری این امام  بعد از واقعه عاشورا 34 سال عهده دار امر ولایت و امامت بوده ودر این  34 سال هیچگاه از غم آن واقعه فارق نگشته مادر این حضرت به قول قوی   شهربانو  فرزند دختر یزدگرد سوم بوده و به نوعی شاهزاده ایرانی نیز هست 

 این امام در قبرستان بقیع در کنار فرزندان و عموی بزرگوار  خود دفن شدند  روش مبارزه این حضرت با دعا و نیایش بوده و از ایشان صحیفه گرانقدر سجادیه به جا مانده که مجموعه ای از دعا های حضرت هست 

واین هم داستانی  زیبا از امام سجاد :

سعید ابن مسیّب می گوید :سالی قحطی شد و مردم به طلب باران رفتند . من نظر افکندم و دیدم غلامی هنوز دعای او تمام نشده بود که ابری در آسمان ظاهر شد .

غلام سیاه چون نظرش بر ابر افتاد ، خدا را حمد کرد و باران نازل شد به حدی که گمان کردیم ما را از بین خواهد برد .

من به دنبال آن غلام رفتم ، دیدم وارد خانه امام سجاد (ع) شد . خدمت امام رسیدم و عرض کردم : در خانه شما غلام سیاهی هست ، منت بگذارید و او را به من بفروشید .

فرمود :ای سعید ! چرا به تو نبخشم ، پس به بزرگ غلامان خود امر فرمود هر غلامی که در خانه دارد به من عرضه کند . پس ایشان را جمع کرد ، ولی آن غلام را بین ایشان ندیدم .

گفتم : آن را که من می خواهم بین ایشان نیست . فرمود :دیگر باقی نمانده مگر فلان غلام، پس امر فرمود او را حاضر کردند . چون حاضر شد دیدم او همان مقصود من است . گفتم : مطلوب من همین است.

امام فرمود : ای غلام ! سعید مالک تو است همراهش برو . غلام رو به من کرد و  گفت : چه چیزی سبب شد که مرا از مولایم جدا ساختی ؟

گفتم : به سبب آن چیزی که ازاستجابت دعای باران تو دیدم . وقتی غلام این سخن را شنید رو به آن آسمان کرد و گفت : ای پروردگار من ! رازی بود بین  تو و من ، الان آن را فاش کردی مرا بمیران و به سوی خود ببر .

پس امام (ع) و آن کسانی که حاضر بودند گریستند و من با حال گریان بیرون آمدم . چون به منزل خویش رفتم فرستاده امام آمد و گفت: اگر می خواهی جنازه غلام را ببینی بیا . با آن  فرستاده برگشتم و دیدم غلام از دنیا رفته

کتاب "1001 حکایت اخلاقی " جلد 1 صفحه 195 به نقل از "یکصد موضوع پانصد داستان " به نقل از "منتهی الامال "

یا علی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۲ ، ۲۳:۲۰
دیگه مهم نیس

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت * گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت


بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم * یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت


رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس * گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت


در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا * سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت


چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی * جانا روا نباشد خون ریز را حمایت


در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود * از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت


از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود * زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت


ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم * یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت


این راه را نهایت صورت کجا توان بست * کش صد هزار منزل بیش است در بدایت


هر چند بردی آبم روی از درت نتابم * جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت


عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ * قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۲ ، ۰۰:۵۵
دیگه مهم نیس

وقتی میگن امام حسین مصباح هدایته منو تو شاید فقط کلیشه ای در موردش صحبت کنیم اما این مسئله تحقق پیدا می کنه برای یک آدم وهابی که جان و مال و ناموس شیعه رو حلال می دونسته اما به خاطر مجلس امام حسین شیعه میشه بعدشم برای دفاع از اعتقاداتش تا پای مرگ میره و حتی تا جای که نزدیک بوده سرش رو هم ببرند و بچه اش هم تو شکم همسرش هم فدای اعتقادات میشه واقعا خدا میدونه این مرد پیشش چه جایگاهی داره

چیزی نمی گم فقط این ویدئو رو دانلود کن اینم لینکش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۱:۰۰
دیگه مهم نیس

همیشه از این غصه و می خوردم و ناراحت بودم که که چرا سید نیستم این مسئله روز های عید غدیر به اوج خودش می رسید یه جورایی واقعا آزارم میداد که امروز گفتم یه تفعل به حافظ بزنم ببینم چی میگه یه غزل اومد که به نظرم منظور حافظ حضرت ابوالفضل هستش گفتم خدایا امروز عید غدیره چه ربطی داره به حضرت ابوالفضل اما یاد این افتادم که حضرت ابوالفضلم فرزند حضرت زهرا(س) نبوده ولی کاری کرد تا لایق فرزندی این حضرت شد گفتم حافظ دمت گرم با این غزلت به من خیلی چیزا رو فهموندی اینم از اون غزل

راستی اگه میشه کمک کنید که یک بیت دیگه به این غزل اضافه کنیم که آخرش "علمدار بیار" باشه


ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار                                                     ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار

 

نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو                                                     نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار

 

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام                                                       شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار

 

به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز                                                    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار

 

گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب                                               بهر آسایش این دیده خونبار بیار

 

خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست                                                   خبری از بر آن دلبر عیار بیار

 

شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن                                             به اسیران قفس مژده گلزار بیار

 

کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست                                           عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار

 

روزگاریست که دل چهره مقصود ندید                                                    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

 

دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن                                             وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

 

                                                       

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۲ ، ۱۵:۰۰
دیگه مهم نیس

وقتی خداوند ایراهیم را امام کرد ابراهیم از خدا در مورد ذریه و فرزندان خود پرسید و خداوند گفت :

لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ

پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد!

یعنی آنهایی که ظالم نباشند وپاک باشند شایسته امامت خواهند بود

نزدیکی بودن عید قربان و عید غدیر این واقعیت را در ذهن ما می اندازد که این دو واقعیت مرتبط به هم هستند شاید خدا می خواهد برای ما حضرت ابراهیم  وامیر المونین (ع) را مقایسه کند امام شدن علی(ع) و امام شدن حضرت ابراهیم

روز 18 ذی الحجه مصادف است با آن انتفاق ناب و به یادماندنی در تاریخ اسلام که پیامبر اسلام امیر المونین را به عنوان خلیفه و امام بعد از خود معرفی کرد  وجمله تاریخی من کنت مولاه را به زبان آورد

و در پایان باید گفته که در این عید الله الاکبر باید خدا رو شکر کرد و گفت :الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت علی ابن ابی طالب

یا علی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۳
دیگه مهم نیس

امام علی ابن محمد ملقب به  هادی دهمین امام شیعیان که در روز 15 ذی الحجه سال 212 به دنیا آمد و در روز 3 رجب سال 254 به دست معتز عباسی در سامرا به شهادت رسید 

این امام همام که به نقل بسیاری از بزوهشگران مظلوم ترین امام شیعیان است و از از همه ائمه کمتر مورد التفات و توجه شیعیان گرفته تا به حال بیش از سایر امامان مورد اهانت های مختلف قرار گرفته از تخریب مقبره تا توهین توسط یک آوازه خوان و...

نباید گذاشت این امام بزرگوار این قدر مظلوم باشد و تا می شود از این امام گفت تا فضای جامعه ما بیشتر به سمت این امام بزرگوار حرکت کرده تا این امام از این غربت شدید خارج شود 

اگر ما بیشتر به این امام توجه کنیم دیگر کسی جرئت نمی کنم به این امام توهین کند 

یا علی...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۰:۴۰
دیگه مهم نیس